موزه‌ی واقعی براي پوستر، “خيابان” است

موزه‌ی واقعی براي پوستر، “خيابان” است

● لادن رضایی، طراح گرافیک و پژوهش‌گر هنر

● گفت و گو با پروفسور اشتفان بوندی،طراح گرافیک سوئیس

اشتفان بوندی فارغ‌التحصيل دانشكده‌ی ديزاين “دانشگاه هنر برن”۲ است. او طراحی كتاب و تصويرسازی را در “آكادمی دولتی هنر و ديزاين اشتوتگارت”۳ آلمان فراگرفته و سپس كار خود را به طور مستقل آغاز كرده است. (تصوير۱)

او در كار با فيلم‌سازان, برگزاركنندگان كنسرت, موزه‌ها, سالن‌های تئاتر و ناشران, ايده‌های عجيب و نامتعارف را با سنت معقول و منطقي سوئيس درهم‌میآميزد.

او به تدريس هم مشغول است و مدرس و كارشناس ارتباط تصويری در دانشگاه‌های ديزاين سوئيس و چندين كشور ديگر است. در سال ۲۰۰۸, او به سمت ‘استاد ميهمان’ در “دانشگاه هنر نانجينگ”۴ منصوب شد.

استفان بوندی به عنوان طراح پوستر و عضو هيئت داوران در دوسالانه‌های متعدد بين‌المللی حضور داشته است. او جايزه‌ی اول را از دوسالانه‌های شيكاگو, صوفيه, مكزيك, مونس (بلژيك), نيويورک و وين دريافت كرده است. او همچنين برنده‌ی “جايزه‌ی ممتاز ايكوگرادا”۵ از “دوسالانه‌ی بين‌المللی پوستر ورشو”۶ و چندين بار برنده‌ی “جايزه‌ي پوستر سوئيس”۷ بوده است. پوسترهای او بخشی از مجموعه‌های عمومی در سراسر جهان است. استفان بوندی عضو AGI8  و رئيس “AGI سوئيس”۹ است.

 

پیشنهادی / آثار کیومرث کیاست در گالری ساربان تهران

 

استفان بوندی در بهمن‌ماه ۱۳۹۴, به دعوت لادن رضائی و ايرج ميرزاعليخانی  و براي برپایی نمايشگاهی از پوسترهايش به ايران آمد. و در روز هشتم بهمن در نشست ویژه‌ی گپ گرافیک به هنوان سخنران حضور داشت.  مصاحبه‌ای كه خواهيد خواند در دوم بهمن‌ماه, پيش از گشايش نمايشگاه آثارش صورت گرفته است.

○ نمايشگاه امروز شامل مجموعه‌ای از آثار شما در سی سال اخير است. بيشتر اين آثار از اصول و منطق سبك سوئيس پيروی می‌كنند و بسيار قدرتمند, فعال و توجه‌ برانگيزند. بیگمان, بخشی از اين تأثيرگذاری مرهون نحوه‌ی چينش تايپ است كه با كاركرد صحيح, چشم مخاطب را به سمت تصوير هدايت می‌كند.

● در حقيقت, تايپ خود بخشی از تصوير است.

○ اما در عين حال, ناگهان با ديدن دو اثر, سری پوسترهای “اوه مسكو”۱۱ و “مرلين”۱۲, به‌کلی غافلگير می‌شويم! پوسترهایی با نوشتار دستی! اين‌ها هم كارهای بسيار جذابی هستند. به نظر شما, از اين دو شيوه ـ حروف‌چینی بسيار كلاسیک سوئیسی و متن‌گذاری دستی ـ كدامیک برتر از ديگری است؟ آيا شما یکی را بيشتر از ديگری دوست داريد؟ پرسش ديگر: آيا هنوز شيوه‌ی دست‌نويس را در آثارتان بكار می‌بريد؟ (تصويرهای ۲ و۳)

موزه‌ی واقعی براي پوستر، “خيابان” است

● بايد بگويم كه امروز كمتر از اين شيوه استفاده می‌كنم. اما در دهه‌های ۸۰ و ۹۰, تلاش كردم تا تصوير و دست‌نوشته را با هم تركيب كنم تا به اين ترتيب به وحدت برسم. البته تمام اينها درست تا پيش از ظهور كامپيوتر بود. امروزه ما امكانات بيشتری را برای تركيب و هم‌نشینی تصوير و نوشتار در اختيار داريم. پس من, بعد از سال‌ها, ديگر از اين شيوه استفاده نكردم. ولی آن زمان, اين يك امكان بالقوه بود. پوسترهای قدیمی لهستانی و شيوه‌ی خلق آنها در آن زمان برای من بسيار الهام‌بخش بود و آن را شيوه‌ای مؤثر و كارآمد می‌دانستم.

○ بله, اين دو اثر شما به‌کلی متمايز از سايرين است و به راحتی می‌توان آنها را با پوسترهای هنرمندان لهستانی اشتباه گرفت! اما جالب اينجا است كه اگر دقت كنيم, حتی در اين دو اثر هم قوانين سبک سوئيس ـ هرچند پنهان و بدون جلب نظر ـ به شدت حضور دارد؛ ولو اينكه استفاده از دست‌نوشته باعث شده تا كار “آزادتر” به نظر برسد. به نظر شما, آيا پيروی از اصول گريد و “نظم” خاص سبک سوئيس آزادی عمل طراح را محدود می‌كند؟ يا به عكس اين نظر معتقديد؟

● اگر از اصول و قواعد به درستی استفاده شود, به طراح در كارش کمک خواهد كرد. برخی قوانين وجود دارند كه اگر ديزاين شما از آنها پيروی كند, آسانتر فهميده می‌شود. ولی اگر در جایی قوانين مؤثر نباشند و کمک نكنند, آنها را كنار می‌گذارم. من تعصبی نسبت به رعايت قواعد ندارم, اما زمانی كه طراحی پوستری را شروع می‌كنم, قواعد هميشه مبنای كار من است. در هنگام طراحی, برايم مهم اين است كه پوستر خوبی بسازم. بقيه‌ی ماجرا خودبه‌خود درست می‌شود.

○ و فكر می‌كنم دقيقاً به همين دليل است كه پوسترهای شما اين اندازه قدرتمندند و به آسانی و با شفافيت با مخاطب ارتباط برقرار می‌كنند.

● بله, برای من, پوسترها مثل تابلوهای راهنما هستند. اگر در خيابان باشيد, بايد آنها را ببينيد, و اگر جزو گروه هدف باشيد, بايد معنای آن را هم متوجه بشويد و البته علاقه‌مند بشويد كه, مثلاً, به ديدن آن نمايش يا … برويد.

○ از ميان تمام پوسترهایی كه آفريده‌ايد و امروز در موزه تماشا كرديم, كدامیک نزد شما محبوب‌تر است؟ پرسش ديگر اين است كه, كدامیک از مشتريانتان را بيشتر دوست داريد؟

● دو سؤال سخت از من پرسيديد! در مورد اين كه كدام پوسترم را بيشتر دوست دارم, بايد بگويم كه انتخاب من هميشه در حال تغيير است؛ ولي, مثلاً, پوستر “تارتوف”۱۳ را دوست دارم, چون در آن پيام‌های گوناگونی را در یک تصوير خلاصه كرده‌ام. و اما سؤال در مورد مشتری. میدانيد, بيشتر مشتريانم در ابتدای كار پوسترهای مرا دوست ندارند. هميشه یک نبرد بزرگ را پيش رو دارم تا به آنها توضيح بدهم كه چرا پوسترم بايد اين طور باشد و نه طور ديگری. پوسترهای خوب بسياری دارم كه هيچگاه به چاپ نرسيده‌اند, و در عين حال, گهگاه مشتریانی داشته‌ام كه الآن بيش از قبل به من اعتقاد دارد. (تصوير ۴)

موزه‌ی واقعی براي پوستر، “خيابان” است

○ يك طراح چطور می‌تواند آزادی عمل بيشتری را برای خودش فراهم كند و توسط مشتری محدود نشود؟

● فكر می‌كنم اين دشوارترين بخش كار ما است. شخصاً مشتريان خوب بسياری را می‌شناسم, اما مشتريانی كه ديزاين خوب را بشناسند وجود ندارند, و اين بخشی از كار ما است كه ديزاينمان را توضيح بدهيم و اميدوار باشيم كه مشتری از آن خوشش بيايد. و البته, اگر شما پوستری بسازيد و مردم آن را دوست بدارند, يا اگر جايزه‌ای ببريد و مردم به شما اعتقاد پيدا كنند, آن وقت شايد پيدا كردن يك راه حل خوب کمی آسانتر بشود / چاپ کارت ویزیت

○ همانطور كه پيشتر به من گفتيد, پوسترهای شما را از نظر ساخت می‌توان به چهار گروه تقسيم كرد؛ با استفاده از “ديزاين و عكاسی”۱۴, “ديزاين و نقاشی”۱۵, “ديزاين و تايپوگرافی”۱۶, و بالاخره, صرفاً “ديزاين”۱۷. چگونه یکی از اين چهار شيوه را برای پوستری خاص انتخاب می‌كنيد؟ (تصويرهاي ۵ تا ۱۲)

موزه‌ی واقعی براي پوستر، “خيابان” است

برای من, مهمترين بخش یک پوستر پيام آن است. ديزاين پس از پيام می‌آيد, نه برعكس. من اول به دنبال ايده می‌گردم؛ اين كه چطور می‌توانم تصوير مناسبی را برای توصيف محتوای, مثلاً, نمايش مورد نظر بيابم. و اگر ايده‌ای پيدا كنم, بعد به اين فكر می‌كنم كه با چه تکنیکی می‌توانم آن را بسازم و تکنیکی كه به بهترين نتيجه بيانجامد را انتخاب می‌كنم. بعضی ايده‌ها را می‌توان با نقاشی ساخت و بعضی ايده‌ها به عكاسی پاسخ خوبی می‌دهند, و البته بعضی‌ها هم به تايپوگرافی. بعضی عنوان‌ها واقعاً خوبند ـ كافی است حروف آنها را با یک تايپ‌فيس بسازيد و به یک راه‌حل تايپوگرافیک دست پيدا كنيد. (تصوير ۱۳)

○ در پوسترهای شما همچنين تنوع بینظيری را در انتخاب رنگ‌ها شاهد هستيم. تقريباً هيچ رنگی را نمی‌بينيم كه در پوسترهای شما تكرار شده باشد و هر یک از پوسترها رنگ‌آميزی منحصر به خود را دارد. چطور برای پوسترهايتان رنگ انتخاب می‌كنيد؟

● انتخاب رنگ برايم شبيه به انتخاب تکنیک است. وقتی ايده‌ای دارم, رنگ‌های گوناگون را برايش امتحان می‌كنم تا بفهمم كدام رنگ محتوای كار را بهتر نشان می‌دهد. برای مثال, پوستر “اتللو”۱۸ به رنگ‌های سياه و قرمز است. قرمز رنگی بسيار قوی است و حسادت و قتل را به ياد میآورد. پس تركيب قرمز و سياه می‌تواند محتوای نمايش را به خوبی بازگو كند. (تصوير ۱۴)

موزه‌ی واقعی براي پوستر، “خيابان” است

○ اما حتی در مورد هر یک از رنگ‌مايه‌ها هم با تنوع كم‌نظيری روبروييم. گونه‌های متنوعی از آبی‌ها, سبزها, سرخ‌ها,…. شما خودتان را به یک يا دو گونه از یک رنگ محدود نمی‌كنيد. اين خیلی چشمگير و حيرت‌انگيز است.

● اين هم راه حلی برای یک مشكل است. اگر من, مثلاً ۱۰ پوستر در سال برای یک سالن تئاتر بسازم و اگر, مثلاً, سومين پوستر را قرمز بسازم, خوب نيست كه چهارمين پوستر هم قرمز باشد؛ چون اگر رنگ‌ها كم‌وبيش یکی باشند, مخاطبان فرق بين پوستر قبلی و بعدی را به سرعت تشخيص نمی‌دهند. پس بايد به رنگ‌ها تنوع بدهم. گاهی اوقات اين كار قدری مشكل می‌شود. من هميشه پوسترهايم را به خيابان می‌برم و در خيابان از آنها عكاسي می‌كنم. در سخنرانيم می‌توانيد اين عكس‌ها را ببينيد. اين موضوع برای من خیلی مهم است. پوسترهای من الآن در اين موزه هستند و البته كه عالی به نظر می‌رسند, اما موزه‌ی واقعی برای پوستر, “خيابان” است و پوستر بايد در “خيابان” خوب كار كند. ( تصويرهای ۱۵ و ۱۶)

○ حتماً در مورد تحولات در “دوسالانه‌ی پوستر ورشو” شنيده‌ايد. اين دوسالانه در حال اعمال تغييرات بنيادینی در نمايشگاه و در مسابقه‌اش است. به نظر میرسد كه معنای پوستر دارد در دنيا عوض می‌شود. دوست دارم نظر شما را در اين مورد بدانم.

● بله, فكر می‌كنم همينطور است. نكته‌ی مهم اين است كه از ۱۰, ۱۵ سال پيش به اين سو, می‌توان پوستر را با چاپ ديجيتال تهيه كرد. پس امروز هر کسی می‌تواند پوستر بزرگی را, بدون سفارش‌دهنده, چاپ كند ـ فقط برای “خودش”! هر بار در دوسالانه‌ها, طراحان گرافیک پوسترهایی را شركت می‌دهند كه هيچگاه در خيابان‌ها نبوده‌اند و برای مشتری ساخته نشده‌اند.  البته پوسترهای خوبی هستند, پوسترهای جالبی هستند, ولی, مثلاً, مثل پوسترهای من نيستند. همانطور كه قبلاً هم گفتم, بخش سخت كار ما, بحث با مشتری و مبارزه برای ايده‌مان است و اگر پوستری را برای خودت طراحی کنی, ديگر نيازی نيست تا به خاطرش بجنگی, چرا كه تو هميشه با ايده‌ی خودت موافقی.

○ آيا فكر می‌كنيد تعداد سفارش‌ برای پوستر كمتر شده؟ وضعيت در استوديوی شما به چه ترتيب است؟ آيا پوستر, اين كاغذ چاپ‌شده‌ی بزرگ تبليغاتی, هنوز مشتری خودش را دارد؟

● امروز مطمئناً تعداد پوسترهای سفارشی در استوديوی ما بيشتر شده, چرا كه چاپ پوستر, حتی به شيوه‌ی افست يا سیلکاسكرين, كم‌هزينه‌تر از قبل است. براي مثال, در زمينه‌ی پوستر تئاتر, من با سالن تئاتر بزرگی همكاری دارم. در گذشته, آنها هر سال ۲ پوستر چاپ می‌كردند ـ یکی برای شروع فصل و احتمالاً یکی برای یک نمايش بسيار مهم. ولی امروزه برای هریک از نمايش‌هايشان یک پوستر طراحی می‌كنم, چرا كه هزينه‌ها بسيار پايين آمده. درست است كه امروزه به طراحان كمتر از گذشته پرداخت می‌شود, اما امروز كامپيوتر را در اختيار داريم؛ می‌توانيم سريع‌تر كار كنيم و اين همه‌چيز را عوض كرده.

○ آيا به مسئوليت‌های اجتماعی و اخلاقی طراحان پوستر معتقديد؟ و اگر پاسختان مثبت است, چگونه در هنگام طراحی پوستر اين مسئوليت‌ها را در نظر می‌گيريد؟

● فكر می‌كنم كه اين اصل بسيار مهمی است. من تنها هنگامی برای یک نمايش به طراحی پوستر می‌پردازم كه به آن نمايش علاقه‌مند باشم و آن را بی‌ايراد بدانم. از طرف ديگر, اگر براي ايده‌ای كه به آن معتقد نیستی به طراحی پوستر بپردازی, نتيجه‌ی آن هيچگاه یک پوستر “”خوب” نخواهد بود. تو بايد با ايده و مفهوم كار موافق باشی و حتماً بخش بزرگی از كار یک طراح گرافیک آن است كه بتواند به مشتری نه بگويد.

○ در كار طراحی پوستر, منبع الهام خود را از كجا می‌يابيد؟

● زمانی كه برای تئاترها و اپراها كار می‌كنم, تقريباً خود نمايش منبع الهام من است. پس آن را مطالعه می‌كنم ـ البته اغلب آن را از قبل می‌شناسم ـ و بعد درباره‌اش فكر می‌كنم. برای من مهم آن است كه زمان كافی را برای تصميم‌گيری و انتخاب بهترين ايده در اختيار داشته باشم. وقتی كه كار طراحی یک پوستر را شروع می‌كنم, تقريباً به طور قطع می‌دانم كه می‌خواهم چه بكنم. هيچگاه پشت ميز نمی‌نشينم تا به دنبال ايده بگردم, بلكه ايده‌هايم را در موقعيت‌هایی كه در طول روز برايم پيش میآيد جستجو می‌كنم, وقتی در قطار يا در رستوران يا … هستم. می‌دانيد, همه‌چيز برای من منبع الهام است ـ هر شيٴ يا كسی كه می‌بينم.

○ در كار طراحی گرافیک چه کسی بيشترين تأثير را بر شما گذاشته؟

● اشخاص گوناگونی بوده‌اند. وقتی جوان بودم, طبيعتاً با طراحی گرافیک سوئيس آشنا شدم. اما بعدتر طراحی گرافیک لهستان را شناختم, و اين یک تضاد بزرگ بود! طراحی گرافیک لهستان بسيار پرمعنی و عاطفی و, حتی از جهتی، قدرتمند بود. به عنوان یک طراح گرافیک جوان, خیلی تحت تأثير آثار طراحان لهستانی قرار گرفتم و به نوعی, تلاش كردم تا طراحی گرافیک لهستان را در طراحی گرافیک سوئيس ادغام كنم. در عين حال, کمی هم از طراحی گرافیک آلمان تأثير پذيرفتم ـ البته تصور می‌كنم كه آنها هم خود متأثر از گرافیک لهستان بودند. گرافیک لهستان در دهه‌های ۵۰, ۶۰ و ۷۰ بسيار بااهميت بود. امروز شايد از اهميت آن قدری كاسته شده باشد.

○ و چند پرسش شخصي: چه کسی بزرگترين آموزگار شما در زندگی (نه در كار) بوده است؟

بايد خیلی حواسم را جمع كنم!… ولی یکی از تأثيرگذارترين افراد, كورت وايدمان۱۹ بود. او پروفسور بسيار مشهوری در اشتوتگارت بود. جالب اينجاست كه كار او به‌کلی متفاوت از كار من بود. او طراح فونت و هويت سازمانی بود. اما طرز فكرش برای من بسيار شفاف و قابل‌فهم بود. او انسانی شريف و بسيار سخت‌كوش بود و تأثير بسياری بر من داشت.

○ جالب اينجا است كه او هم یکی از ستايشگران شما بوده.

● بله, شايد. يادداشتی كه در كاتالوگ نمايشگاه تهران نوشته شده، از او است.

○ اما بزرگترين دستاورد حرفه‌ای خود را چه می‌دانيد؟

● از يك نظر, اگر کسی نمايشگاهی در “موزه‌ی هنرهای مدرن نيويورک”۲۰ داشته باشد ـ البته نه یک نمايشگاه اختصاصی, بلكه اگر چند پوستر در آنجا داشته باشد, اين یک اتفاق بزرگ است. اما از اين كه بگذريم, هنگامی كه جوان بودم, “خطوط هوایی سوئيس” ۲۱ از من خواست تا كتابی را به مناسبت جشن پنجاهمين سالگرد تأسيس آن ـ كه در آن زمان یکی از بهترين خطوط هوایی دنيا محسوب می‌شد ـ طراحی كنم و بعد كار من را ديدند و گفتند, ‘’از تو می‌خواهيم كه طراح گرافیک ما باشی’, و اين, البته, اتفاق جالبی بود؛ مخصوصاً كه آنها تمام مبلغی را كه درخواست كردم به من پرداخت كردند (نه مثل سالن‌های تئاتر كه هميشه بي‌پولند!). (تصويرهای ۱۷ و ۱۸)

○ از ورود شما به ايران تنها پانزده ساعت می‌گذرد, اما در همين پانزده ساعت, آيا نكته‌ای توجه شما را جلب كرده؟ آيا چيزی شما را حيرت‌زده و غافلگير كرده؟

● البته. كل اتمسفر ايران برايم حيرت‌انگيز است! همه چيز متفاوت است. نكته‌های كوچک اما فراوانی را ديدم كه برايم بسيار جالب بود؛ اينكه می‌ديدم خيلي چيزها متفاوت از آنی است كه در سوئيس می‌گذرد.

○ میتوانيد مثالی برايم بزنيد؟

● بله. نخستين چيز ترافیک بود ـ اين كه مردم بدون هيچ اشكالی و به راحتی و روانی در اين ترافیک رانندگی می‌كردند. در سوئيس هر راننده‌ای ديگری را اصلاح می‌كند و همه چيز به‌کلی متفاوت است. بايد بگويم كه من اصلاً نمی‌توانم در ايران رانندگی كنم و هيچوقت آن را امتحان نخواهم كرد! وقتی برای اولين بار به چين رفتم, آنها هم ترافیکی شبيه به ترافیک ايران داشتند. چینی‌ها در اين مورد می‌گفتند, “بايد جور ديگری به موضوع نگاه کنی. ترافیک ما درست مثل رودخانه‌ی در دل طبيعت است. همه چيز به راحتی و روانی می‌آيد و می‌رود. اگر اينطور به ترافیک نگاه کنی, منطق آن را خواهی فهميد.” گمان می‌كنم كه در اينجا همه با حواس متمركز رانندگی می‌كنند و بسيار به دقت, آنچه می‌گذرد را می‌بينند و صدای اتومبيل‌ها را می‌شنوند. در سوئيس, همه فقط چراغ‌های قرمز و سبز را می‌بينند و به راه می‌افتند. اما اگر اتفاق غيرمنتظره‌ای رخ بدهد, مطمئناً تصادف بدی در پی خواهد داشت.

○ و به عنوان آخرين پرسش: پوسترهای ايرانی را چطور می‌بينيد؟

● اين را با اطمينان می‌گويم كه پوسترهای ايرانی بهترين در خاورميانه و خاورنزدیک است. كشورهای بسياری در اين حوزه قرار دارند كه ما هيچ چيز در مورد پوسترهايشان نمی‌دانيم. اما هميشه پوسترهای بسيار خوبی از ايران ديده‌ايم و با چندين طراح برجسته و بزرگ ايرانی, مانند مرتضی مميز, آشنا شده‌ايم. خاطره‌ی جالبی به يادم آمد كه می‌خواهم برای شما بازگو كنم. یک بار به برلين سفر كرده بودم و سوار یک تاكسي شدم كه راننده‌اش ايرانی بود. من راجع به مرتضی مميز با او صحبت كردم و او مميز را می‌شناخت و درباره‌اش شنيده بود. فكر می‌كنم كه اين به راستی عالی است. اين همان “فرهنگ” است. هرگز اتفاق نمی‌افتد كه مردم عادی سوئيس طراحان برجسته‌ی اين كشور را بشناسند.

○ برای شركت در اين گفتگو از شما سپاسگزارم و اميدوارم اوقات خوشی را در ايران سپری كنيد.

● من هم از شما, ايرج, موزه‌ی امام علی و سفارت سوئيس برای برپایی اين نمايشگاه و حمايت از آن سپاسگزارم.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید